نوشته اصلی توسط
saeed_
سلام خسته نباشید ، پاسخ به یک سوال که شاید از دید جامعه بشری خیلی پیش پا افتاده باشه خیلی ذهن من رو مشغول کرده که بارها و بارها از اطرافیانم و بزرگان پرسیدمش ولی جواب قانع کننده ای هنوز نگرفتم
از شما دوستان خواهشمندم یک پاسخ دقیق و قانع کننده به من بدین
خب !
برای ازدواج معیار های زیادی وجود داره که یکیش ظاهر هست ، خب این معیارها اولویت بندی میشن و ممکنه برای یک نفر معیار ظاهر اولویت اول باشه
من یک پسرم ، توی جریان های ازدواج های خیلی از دوستام بودم و متوجه این موضوع شدم که برای 90 درصد دختر و پسرهای جامعه ظاهر در اولویت اول قرار گرفته به طوری که خیلی از اطرافیانم به خاطر مورد پسند واقع نشدن ظاهرشون رد شدن ، اون دخترخانم ها بسیار عاقل بودن و نمیشه به اونها برچسب " ظاهربین" رو زد چون این حق هرکسی هس که ، با کسی وارد مرحله شناخت برای ازدواج بشه که اول از همه با ظاهرش کنار بیاد ! ( به نظر من هم خیلی معیار مهمیه )
توی سال های اخیر مورد مشابه ای رو داشتم که دوست صمیمی بنده بود ، دوستم به مدت 4 سال بود که علاقه بسیار بسیار شدید به یک دختر خانم پیدا کرد ، طوری که انگار دختر رویاهاشو پیدا کرده بود و خیلی خیلی تلاش کرد با کارهای خلاقانه ، علاقه ایشون رو به خودش جلب کنه ، کارهایی میکرد که اون دختر خانم خوشش بیاد و تمام تلاشش رو برای ایجاد شناخت کرد وضعیت مالیش رو اوکی کرد ، کسب و کارخوبی راه انداخت و و توی خیلی خیلی چیزها باهم تفاهم دارن ، این دختر خانم هم تمام این هارو میدونه و از علاقه شدید ایشون خبر داره با این همه تلاش دوستم نتیجه فقط حس دلسوزی و ترحم شدید این دختر خانم نسبت به دوستم شد و هیچ علاقه ای ایجاد نشد دلیلش هم با توجه به حرفی که خودشون زدن این بود که این دختر خانم با چهره و ظاهر دوست بنده نمیتونه کنار بیاد
بعد از مدتی دوست من متوجه میشه که این دختر خانم از یک پسری که چهره زیبا و برتری نسبت به خودش داشته و پسر خوبی هم هست خوشش میاد در حالی که اون پسر هیچ حسی به ایشون نداره
خب این موضوع ضربه بزرگی به دوستم زد به طوری که همش از من میپرسه عدالت خدا کجاست ؟ این که دست من نبود ؟ چرا من نباید این امتیاز زیبایی چهره رو داشته باشم ؟ چرا من نباید چشام رنگی باشه ؟ پوستم سفید تر باشه ؟ چرا لختی موهای من نباید مث اون پسره باشه یا خدادای قهوه ای باشه ؟ چرا شفافیت پوست من نباید مث اون باشه ؟ و و و ...
اون درحالی که به سختی بغضشو تحمل میکرد این سوالات رو از من میپرسید و من نتونستم جواب خوبی به ایشون بدم که قانع بشن و حتی برای خودم هم سوال بود
خب از اطرافیانم که پرسیدم گفتن خدا همه خوبی هارو به انسان نمیده ، شاید به یکی زیبایی نده ولی استعداد خوبی داده که میتونه باهاش کارهای بزرگتری بکنه و اینجوری عدالت برقرار میشه
خب به نظر من این جواب قانع کننده ای نمیتونه باشه چون اون انسان هزار بار ارزو میکنه که ای کاش جای اون استعداد من با زیبایی اون فرد عوض میشد تا من بتونم فقط درحال حاضر با دل عاشق خودم کنار بیام و به ارزوی بزرگ زندگیم برسم
چجوری با این علاقه کنار بیام ؟ اصلا از کجا معلوم استعدادی که خدا در عوض زیبایی اون فرد به من داده ، خود اون فرد زیبا هم نداشته باشه ؟
این زوره که بخاطر فقط یه معیار که دست خودم نیست که اگر دست خودم بود تمام تلاشمو در جهت تحققش میکردم
با اینکه مدت زیادی از ماجرای دوست من با اون دختر خانم گذشته ولی ایشون هنوز نتونسته علاقه اون فرد رو توی دلش خاموش کنه بلکه بیشتر شده ، اینم بگم این علاقه کورکورانه و احساسی نیست و نسبت به علاقش به اون خانم ایمان کامل دارم
از شما 2 سوال رو دارم
1 - چطور میشه یه همچین فردی رو قانع کرد تا به زندگی عادی خودش برگرده و دیگه به اون دختر خانم فکر نکنه ؟
2 - چطور میشه عدالت خدارو در این مورد توجیه کرد ؟